من یک بگ پارچهای هستم!
دیگر وقت آن رسیده تا به سرعت تغییرات مشخصی را در سبک زندگیمان اعمال کنیم؛ جهان با پاندمی کووید19 این ...
درست همان زمانهایی که جانمان از تکنولوژی و تجهیزاتش به لب رسیده، بهترین زمان است برای گریز زدن به احساسات نوستالژیک؛ یک نمونهاش نوشتن با قلم روی کاغذ است. چند وقت از خریدن آخرین دفترچهای که داشتید میگذرد؟ شاید وقتش رسیده دوباره سراغش بروید و به جای تایپ کردن، بنویسید. در این مورد در مجله آنلاین فوتوچاپ بیشتر بخوانید...
اگرچه ما اینروزها در بند عصر تکنولوژی و های و هوی ابزارهای متصل به آن محصور شدهایم اما هیچکدام از اینها نمیتوانند بقای احساسات ناب به جا مانده از گذشته را به مخاطره بیاندازند. ما در همین هیاهو میتوانیم خوشیهای ساده اما تاثیر گذار گذشته را به زندگیمان بازگردانیم.
سالهاست که دیگر یادداشتهای مختصر و مفید را در نوت گوشیهای موبایل ذخیره میکنیم و مطالب بلندتر را در وردهای کامپیوتر و لپتاب! شاید سالهاست که دیگر انگشتانمان به کلیدهای روی کیبورد عادت کردهاند اما قلبمان نه! در تمام همین سالهاست که درست وسط قلبمان یک جای خالی احساس میکنیم.
اینروزها بخصوص برای آن عدهای که روزگاری مرتب قلم را روی کاغذ به جنبش وا میداشتند خبری از برجستگی بالای انگشت میانی دست که ردی بود از نوشتن و نوشتن و نوشتن نیست! بوی کاغذ و حس آفرینش ذهن در ترکیب با قلم و کلمات سالهاست که جایش لابهلای بلوای زندگی امروز خالی مانده. حس نابی که مهجور شده در این جبر انطباق زندگی با تکنولوژی به این امید که شاید روزگاری نه چندان دور، کسی سراغش برود و آن را از بایگانی زمان بیرون بکشد.
قرار نیست شما یک نویسنده باشید؛ شاعر باشید یا یک مترجم. قرار است شما خودتان باشید با روزمرگیهایتان. قرار است گاه به گاهی با کاغذ و قلم آشتی کنید. گذشته نوستالژیک را به امروز بیاورید؛ هر چند کوتاه، هر چند ساده. فقط کافیست بعضی اوقات همه تجهیزات مرتبط با تکنولوژی را خاموش کنید. این یک پیشنهاد است برای تجربه حال بهتر! خودکاری در دست بگیرید و صفحههای کاغذ را پیدا کنید. احیای حس مکتوب کردن روی کاغذ. خاطرات را جایی بنویسید که نیازی به فشردن کلید شیفت و اینتر و ذخیره نباشد! یادداشتهای روزمره شامل لیست خرید و برنامههای هفتگی و حتی دستورالعملهای آشپزی! نه ترسی از سوختن هاردی وجود دارد، نه استرسی از پریدن و پاک شدن اطلاعات و نه گم شدن سادهترین مکتوبات شما فقط بابت فراموشی فشردن کلید ذخیره! شاید فقط در گذر سالها رنگ قلمی که روزی روی کاغذ خوش درخشیده کمرنگتر از سابقش شود؛ اما مگر عجیب است؟ مگر نه اینکه زمان رنگ موهای ما را هم میپراند؟!
گاهی بگذاریم زندگی به ریتم طبیعیاش بازگردد. البته که این کار خود ماست. ما هستیم که باید دست به کار شویم و آن جای خالی وسط قلبمان را پر کنیم. مگر دستور غذای مادربزرگ روی یکی از همین کاغذها از سالها پیش تا امروز جا خوش نکرده؟ مگر تکهای دلنشین از زندگیمان در قالب خاطرات نوجوانی در یکی از همین دفترچههای جلد شومیز باقی نمانده؟ مگر قرار است برای زیباتر کردن زندگی چه کار فوقالعادهای انجام بدهیم؟ همین کافی نیست که بوی کاغذ و شوق قلم به دست گرفتن و هیجان نوشتن، حتی نوشتن جزئیترین چیزهایی که قرار است بمانند تا فراموش نشوند دوباره به زندگی بازگردند؟
پس جای خالی را درست پر کنید؛ هم برای خودتان هم برای آنهایی که دوستشان دارید. قلم و کاغذ را بیرون بیاورید. اینکار را برای دلتان بکنید. بازگشت این حس خوش نوشتن را جشن بگیرید و آن را به هر که دوست دارید هدیه بدهید. تفاوتی نمیکند اگر شما یک مادر خانهدار هستید و میخواهید برنامههای روزمره و خریدهای ضروری را در دفترچهای یادداشت کنید که همیشه همراهتان باشد؛ اگر پدری هستید پر مشغله که باید برنامههای کاریتان را جایی مکتوب شده داشته باشید؛ اگر نوجوانی هستید که ثبت خاطرات اینروزها برایتان لذت بخش است؛ اگر مادری هستید که میخواهید تاریخ هر اتفاق شیرین برای نوزاد تازه متولد شدهتان را جایی یادداشت کنید؛ اگر جوانی هستید که میخواهید برنامههای کاری و درسیتان را در گوشهای امن و امان داشته باشد؛ شاید هم یک هنرمند هستید! مثلا یک نقاش... همان که با دیدن طرح جلد یک دفترچه فورا متوجه میشود این شکوفهها، تصویری ثبت شده از ونسان ونگوگ هلندی است روی بوم نقاشی که حدود بیش از یک قرن پیش تبدیل به یک اثر هنری شد و حالا اینجا درست پیش روی شما قرار دارد. ترکیب احساس با احساس... احساسی که از ذهن سرچشمه میگیرد و با دست خلق میشود. کاری که ونگوگ کرد و حالا همان کاری که شما قرار است حین نوشتن انجام بدهید! شاید حالا بهتر بدانید دفعه بعدی که قرار است به یک عزیز هدیهای بدهید هیچ چیزی بهتر از کادو کردن یک حس خوب و احیای آن در زندگی او نیست. همان حس خوش قلم و دفتر که گم شده در شلوغیهای زندگی امروز؛ آنچه که حالا شما پیدایش کردهاید!